می بینی دارم عروس می شوم

عروس خانه ای که تو مردش نیستی

عروس  خانه ای که کلیدش 

در جیب غریبه ای پنهان است

عروس مردی که تو نیستی...

بعد از امشب چه ها که بر سرم نمی آید..

بعد از امشب تمام نبودن تورا شاعر می شوم

بعد از امشب 

مدام 

مدام 

مدام

اشک خواهم شد

شعر خواهم شد

شعرهایی برای نخواندنت...

به عاقد بگویید

صد بار دیگر هم خطبه را بخواند

این دل زبانش به بله گفتن نخواهد چرخید


....



وکیلم؟

صدای مبهمی لای بغض هایم بیرون میریزد


دستهای غربیه ای سرمای دستهایم را به آغوش می کشد...

و من مثل آرزوهایم بر باد خواهم رفت...